همانطور که از خوردن غذای مانده و فاسد پرهیز میکنید از جذب کردن و بلعیدن
حرفهای مفت و مزخرف پرهیز کنید.نگذارید حرفهایی که به نظر خودتان صحیح نمیآید و چرند است، ذهنتان را خراب کند و باعث شود که دچار تهوع فکری شوید
اگر دلخورید بیان کنید. اگر میترسید ترستان را به زبان بیاورید. گریه دارید؟ گریه کنید. ناراحتی ها را باید ابراز کرد
نگذارید کسی اعتماد به نفس شما را خدشه دار کند. با نگاه، با لبخند معنی دار، با کنایه،با حرف و طعنه
سعی کنید به خودتان ایمان بیاورید. با خودتان صلح کنید.
خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید.
خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید.
چهره تان را، اندامتان را. آشتی با خود
آغاز زندگی ست
از گذشته فرار نکنید و آن را بپذیرید. با خود مهربان باشید و اشتباهات و غفلت ها را به خودتان ببخشید. نگذارید ظلم و جفای دیگران در گذشته از شما یک قربانی بسازد. در نقش قربانی رفتن
گاه برای بعضی میشود همه ی محتوای زندگی شان. سالها در عزای خود می نشینند و هیچ چیز
هم تغییر نمیکند. از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشوید و در سوگ روزهای خوب از دست رفته ننشینید. هیچ زمانی جذابتر از زمان حال نیست
از خودتان به اندازه ی توانایی تان انتظار داشته باشید. سعی کنید حد توانایی تان را بشناسید.
بیشتر ما حد توانایی خود را نمیشناسیم و به همین خاطر همیشه از حد توانایی خود فراتر میرویم. ممکن هم هست در کاری موفق بشویم اما چون از توان خودبیشتر مایه گذاشته ایم، زود دچار خستگی و دلزدگی میشویم.
آدم گاهی میرود توی نقشهایی که نقش
واقعی خودش نیستند و از من واقعی اش خیلی فاصله گرفته اند. بهتر است دیگران شما را
نپسندند تا اینکه هر روز به جای خود در آینه چهره ی کسی را ببینید که از شما سوال میکند:
راستی تو کی هستی؟